سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : ظهیر مومنی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مثنوی

این ذکر کوثر است، علی جان حلال کن            ساعاتِ آخر است، علی جان حلال کن

بگـذار کـولـه‌بارِ غمت را به دوشِ من            بسپار حرفِ غربت خود را به گوشِ من


هر شب به حال بی‌کسی‌ات زار می‌زنم            سنگ تو را به سـیـنـۀ غـمـبـار می‌زنم

من را بـبـخـش از تو اگر رو گـرفته‌ام            من نـاگـزیـر، دست به پهـلـو گـرفـته‌ام

شـرمــنـده‌ام وبـال شـدم روی بــالِ تـو            یک‌جا تـمام درد و غـمم گـشت مالِ تو

زهـرا بمـیرد آه، که دستِ تو بـسته شد            خانه‌نشین شدی و غرورت شکسته شد

ای صاحـبِ وقـارِ صنـوبر شکـسـته‌ها            افـتاده‌ای به خانه چـنان ورشـکـسـته‌ها

دنـیـا وفـا بـه خـیـرِ مـدامـت نـمـی‌کـنـد            حیف از تو که مغـیره سلامت نمی‌کـند

نسبت به روزِ قـبل، کمی پـیـرتر شدی            من رو به قبله‌ام تو چرا محتضر شدی؟

می‌خـواسـتم هـمیـشه بـمـانم به پـای تو            می‌خـواسـتـم نـفـس بکشم در هوای تو

این سـیـنـۀ شـکـسـته مجـالِ مرا گرفت            دستِ سـیـاهِ کـوچـه جـمـالِ مرا گرفت

نُه سـال مـثـل بـاد گـذشـت از مـقـابـلـم            آتـش گـرفـتـه از تـو جـدا می‌شـود دلـم

یـادم نـمـی‌رود که به من دیـده دوخـتی            بهرِ جـهـازِ من، سـپـرت را فـروخـتی

تا زنـده‌ام بـرای تو سـر می‌دهـم عـلـی            صدها پسر به جای سپـر می‌دهم عـلی

من عهـد بـسـتـه‌ام که بمـیرم به راه تو            دارو نــدارِ فــاطـمـه نــذرِ نــگــاهِ تــو

من بوسه را به دست تو با گریه کاشتم            شرمـنـده‌ام که بـیـشـتـر از این نـداشـتم

داغِ غـریـبی‌ات گـره کـورِ زندگی‌ست            شوقم به مرگ، بیشتر از شورِ زندگی‌ست

با گـریـۀ تو، درد به بـر مـی‌کِـشـد مرا            این زخـمِ سینه باز، به در می‌کشد مرا

یـادم نمی‌رود که در از روبه‌رو رسید            آتش دوید و درد به من مـو‌به‌ مو رسید

می‌زد به گـوشِ واقـعـه فـریاد، محسنم            آتـش دویـد و از نـفـس افـتاد مـحـسـنـم

آتـش دویـد و سـوخـتـنـم را رهـا نکرد            بر من تنـیـد و شعـله تـنم را رها نکرد

دیگر توان نمانده در این جـسمِ منحـنی            چـسبـیـده است بر تنـم این زخـمِ ناتـنی

گـفـتی بمان، به جانِ تو دیگر نمی‌شود            این نیـمه‌جان برای تو هـمسر نمی‌شود

چیزی نمـانـده از بدنم غـیرِ اسـتخـوان            حـیـدر بـیا و اشهـدِ زهـرات را بخوان

ای حضرتِ حـبیبِ همیـشه غریبِ من            هنگامِ غـسلِ من، کمکـت می‌کند حسن

می‌بینمت که چشم تو از اشک تر شده            بر این تنی که خورد شده، مختصر شده

حـوریـه بـودنم چه عـذابی درست کرد            از من به چشم‌هات چه قابی درست کرد

می‌دانم اینکـه کـار به تـاخـیر می‌کـشد            با آبِ غـسل، پهـلـویِ من تـیر می‌کـشد

نیمه‌شب است و دل به غمِ یار می‌دهی            نیـمـه تـمـام، تـکـیـه به دیـوار می‌دهی

شرمنده‌ام که سخت شده شست‌و‌شوی من            نیمه شب است و تازه رسیدی به موی من

مویی که سوخت، حوصله را سر می‌آورد            در آن سکـوت، دادِ تـو را در می‌آورد

امـشب بیـا و پـیـرهـنم را عـوض نکن            فرصت نمی‌شود، کـفنم را عوض نکن

از شـهــرِ آشـنـای تـو گـمـنـام مـی‌روم            امـشب به روی شـانـه‌ات آرام می‌روم

از داغ، خم به حضرتِ ابروت می‌کشی            با گـریـه کـار از سرِ زانـوت می‌کشی

با رفتنم اگر که تو چین می‌خوری ببخش            هی پشتِ هم اگر به زمین می‌خوری ببخش

دردِ تـو را بـه جـانـبِ افـلاک مـی‌بـرم            با خـویش آرزوی تو در خاک می‌بـرم

گرچه به رفـتـنم دلـت آشـوب می‌شـود            غصه نخور که پهلوی من خوب می‌شود

زینب اگر چه حسرتِ آغوش می‌خورد            در خاک، زخم سینۀ من جوش می‌خورد

حـالا به حـالِ آیـنـه‌هـا گـریـه مـی‌کـنـم            دارم بـرای کـرب‌ وبـلا گـریـه مـی‌کـنم

در قـتـلگـاه، وقـتِ اذان کـشـته می‌شود            آقا، حـسـیـنِ من نگـران کـشته می‌شود

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ بر خلاف تصوّر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول و یا حتی در ماه ربیع الثانی بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



من را بـبـخـش از تو اگر رو گـرفته‌ام            در این سه ماه، دست به پهلـو گرفته‌ام



شـرمــنـده‌ام وبـال شـدم روی بــالِ تـو            یک‌جا غـمِ سه ماهۀ من گـشت مالِ تو



ضمنا چند بیت از این مثنوی به دلایل مستند نبودن مطالب، عدم رعایت قافیه و عدم رعایت توصیه های علما و مراجع کلا حذف شد